شماره ٥٤: نکو نبود به يکبار ترک ما گفتن

نکو نبود به يکبار ترک ما گفتن
ز ما بريدن و صد شکوه بر ملا گفتن
نظر نکردن و از خشم روي تابيدن
غضب نمودن و بي وجه ناسزا گفتن
عبارتي که به بيگانه کس نمي گويد
ادب نکردن و در حق آشنا گفتن
نشان حالت شب يک به يک ادا کردن
حديث مستي ما را بدان ادا گفتن
هزار عشوه نه يک روز روزها کردن
هزار شکوه نه يکبار بارها گفتن
به سهو زلف تو گفتم شبي که مشک ختاست
هنوز خجلتم آيد از آن خطا گفتن
تو گفته يي که چه گفته است قاآني
به جان تو که ملولم از آن چها گفتن