زنده جاويد کيست کشته شمشير دوست
دل که مرا دربرست به که به زنجير دوست
ديده عزيزم ولي يار چو گيرد کمان
ديده سپر بايدم کرد بر تير دوست
پاي به ميدان عشق گر بنهي بنگري
مردم آزاده را رشک به نخجير دوست
در همه عالم دلي رسته نبيني ز بند
صيد گر اينسان کند زلف گر هگير دوست
گردن تسليم پيش آور قاآنيا
ور سر و جان مي رود در سر تقدير دوست