شماره ٤٥٩: با من اگر خواجه سري داشتي

با من اگر خواجه سري داشتي
هر سر مويم هنري داشتي
بر تو شدي سر اناالحق عيان
گر ز حقيقت خبري داشتي
غرق شدي ساکن بيت الحزن
چون من اگر چشم تري داشتي
قطع نظر کردمي از کاينات
جانب من گر نظري داشتي
ديدي اگر ماه مرا آفتاب
ديده حسرت نگري داشتي
کي غمي از روز جزا داشتم
شام غمش گر سحري داشتي
روي تو را ماه فلک خواندمي
گر لب هم چون شکري داشتي
قد تو را سرو چمن گفتمي
گر رخ هم چون قمري داشتي
کشت مرا حسرت آن ناتوان
کش تو به بالين گذري داشتي
در دل آن ماه چه بودي اگر
آه فروغي اثري داشتي