شماره ٤٣٨: ساقي دل نرگس شهلاي تو

ساقي دل نرگس شهلاي تو
مستي جان از مي ميناي تو
اي ز سر زلف چليپاي تو
اهل جنون سلسله در پاي تو
سينه نهادم به دم تيغ عشق
ديده گشادم به تماشاي تو
چيست بلاي دل صاحب دلان
جلوه بالاي دل آراي تو
سرو کند با همه آزادگي
بندگي قامت رعناي تو
باخته ام از پي يک بوسه جان
يافته ام قيمت کالاي تو
پرده برانداز که نتوان نمود
قطع نظر از رخ زيباي تو
پا نکشم از سر کوي اميد
تا ندهم جان به تمناي تو
جان فروغي نرسد بر مراد
تا نرود بر سر سوداي تو