شماره ٦٧: دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است

دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است
چاره کن درد کسي کز همه ناچارتر است
من بدين طالع برگشته چه خواهم کردن
که ز مژگان سياه تو نگونسارتر است
گر تواش وعده ديدار ندادي امشب
پس چرا ديده من از همه بيدارتر است
طوطي ار پسته خندان تو بيند گويد
که ز تنگ شکر اين پسته شکربارتر است
هر گرفتار که در بند تو مي نالد زار
مي برد حسرت صيدي که گرفتارتر است
به هواي تو عزيزان همه خوراند، اما
گل به سوداي رخت از همه کس خوارتر است
گر کشانند به يک سلسله طراران را
طره پرشکنت از همه طرارتر است
گر نشانند به يک دايره عياران را
چشم مردم فکنت از همه عيارتر است
گر گشايند بتان دفتر مکاري را
بت حيلت گر من از همه مکارتر است
عقل پرسيد که دشوارتر از کشتن چيست
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
تيشه بر سر زد و پا از در شيرين نکشيد
کوه کن بر در عشق از همه پادارتر است
در همه شهر نديده ست کسي مستي من
زان که مست مي عشق از همه هشيارتر است
دوش آن صف زده مژگان به فروغي مي گفت
که دم خنجر شاه از همه خون خوارتر است
سر شاهان جوان بخت ملک ناصردين
که به شاهنشهي از جمله سزاوارتر است