شماره ١٦٤: کجايي؟اي ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم

کجايي؟اي ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم
بيا در من خوشي بنگر، شبت خوش باد من رفتم
نگارا، بر سر کويت دلم را هيچ اگر بيني
ز من دلخسته ياد آور، شبت خوش باد من رفتم
ز من چون مهر بگسستي، خوشي در خانه بنشستي
مرا بگذاشتي بر در، شبت خوش باد من رفتم
تو با عيش و طرب خوش باش، من با ناله و زاري
مرا کان نيست اين بهتر، شبت خوش باد من رفتم
مرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند
بماندم عاجز و مضطر، شبت خوش باد من رفتم
بماندم واله و حيران ميان خاک و خون غلتان
دو لب خشک و دو ديده تر ، شبت خوش باد من رفتم
منم امروز بيچاره، ز خان و مانم آواره
نه دل در دست و نه دلبر، شبت خوش باد من رفتم
مرا گويي که: اي عاشق، نه اي وصل مرا لايق
تو را چون نيستم در خور، شبت خوش باد من رفتم
همي گفتم که: ناگاهي، بميرم در غم عشقت
نکردي گفت من باور، شبت خوش باد من رفتم
عراقي مي سپارد جان و مي گويد ز درد دل:
کجايي؟اي ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم