اساس راه دين را بر ادب دان
مقرب از ادب گشتند مردان
ادب شد اصل کار و وصل هجران
هم او شد مايه هر درد و درمان
نشايد بي ادب اين ره بسر برد
نشايد هيچکس را داشتن خورد
بچشم حرمت و تعظيم در پير
نگه کن در همه کين هست تو قير
بروزي هر که باشد مهتر از تو
چنان ميدان که هست او بهتر از تو
بجان ميکوش در تعظيم هر پير
که تا در دل نيابي زحمت از پير
ادب با خالق و خلقان نگهدار
که تا کشت اميدت بر دهد بار
نگهدار ادب شو در همه حال
که تا مقبول باشد از تو اعمال
چو اعمال تو با آداب باشد
ترا صد گونه فتح الباب باشد
هميشه بي ادب مهجور باشد
مدام از حضرت حق دور باشد
عمل چون با ادب هم يار نبود
عمل را نزد حضرت بار نبود
بترک يک ادب محجوب گردي
يقين با صد هنر معيوب گردي
چو باشي با ادب يابي معاني
چو باشي بي ادب زو باز ماني
ادب آمد درين ره اصل هر کار
همي گويم ادب زنهار زنهار