مناجات

يا الهي دردمندان توئيم
پاي بند بند و زندان توئيم
ده خلاصي ام ازاين زندان و بند
رحم کن بگشاي اين صيد از کمند
پادشاها حکم و فرمان آن تست
اين گدا يک لحظه مهمان تست
بخششي کن ميهمان خويش را
از کرم کن مرغني درويش را
کن خلاصش از غم و اندوه و دل
اندر اين دنيا مکن اورا خجل
بخشش تو هست انعام همه
کوس سلطانيست بربام همه
تاج شاهي شهان از پيش تست
حاتمان باکرم درويش تست
ليک فقر من زياده از کسانست
پيشت اي سلطان معني اين عيانست
رحم کن بر حال من اي پادشاه
اينچنين سرگشته را بنماي راه
جمله را پشت و پناهي در جهان
از تو ميگويد در اينجا گه لسان
جمله را درمان دردي اي حکيم
وارهانم در جهان از درد و بيم
بخش اينجا گه گناهش از کرم
تا شود آزاد از اين درد و الم
در پناه تست عطار اين زمان
اندرين شک نيست اي امن و امان
در پناه تست شاها سر من
در خلا و در ملا و در وطن
ما سر تسليم را بنهاده ايم
چشم بر انعام تو بگشاده ايم
نو بنو آيد مرا انعام تو
گوش ما باز است از پيغام تو
اي بما انعام و پيغام تو عام
از شراب کوثرم دادي تو جام
بنده را زين باده کردستي بجوش
مست و لايعقل ندارد عقل و هوش
بنده را از خويش کردستي تو شاد
ميکنم ايدوست اينجا از تو ياد
من بياد تو از اين دنيا روم
در درون جنت الماوي روم
شکر و حمد تو خداوند کريم
داده اهل جهانرا اين نعيم
شکر کن ايدوست چون داري تو دوست
خوش برون آ اين زمان از عين پوست
چون ورا تو دوست داري غم مخور
زينهاري لقمه مردم مخور
تو مخور لقمه چو اهل روزگار
تا نباشي همچو شيطان سوگوار
گر خوري لقمه بحکم دوست خور
تابرآيد از تنت صد ماه و خور
توبامر حق بکن اينجاي کار
تا نباشي روز محشر شرمسار
دربدي اينجا نکوشي اي پسر
تا شوي آزاد از قعر سقر
از نکويي سوي جنت ميروي
واز بدي در قعر دوزخ ميشوي
واز بدي رسواي مرد و زن شوي
در حقيقت هيمه کلخن شوي