اي آفتاب رويت از غايت نکويي
افزون ز هرچه داني برتر ز هرچه گويي
گر نيکويي رويت يک ذره رخ نمايد
دو کون مست گردد از غايت نکويي
يارب چه آفتابي کاندر دو کون هرگز
در چشم جان نيايد مثلت به خوبرويي
چون از کمال غيرت بر جان کمين گشايي
از خون عاشقانت روي زمين بشويي
عطار در ره او از هر دو کون بگذر
وانگه ز خود فنا شو گر مرد راه اويي