شماره ٦٨٨: اي غنچه غلام خنده تو
اي غنچه غلام خنده تو
سرو آزاد بنده تو
افتاد سر هزار سرکش
از طره سر فکنده تو
گلهاي بهار نيم مرده
از نرگس نيم زنده تو
خورشيد گرفته لوح از سر
بر سر چو قلم دونده تو
من کشته و غم کشنده من
تو دلکش و دل کشنده تو
زان است شفق که طوطي چرخ
در خون گردد ز خنده تو
چون سايه در آفتاب نرسد
کي در تو رسد رونده تو
عطار به هر پري که پرد
داني که بود پرنده تو