شماره ٦٥١: آتشي در جمله آفاق زن

آتشي در جمله آفاق زن
نوبت حسن علي الاطلاق زن
ماه اگر در طاق گردون جفته زد
نيست بر حق تو به استحقاق زن
پرده عشاق زلف رهزنت
در نواز و بانگ بر آفاق زن
پرده عشاق راهي خوش بود
راه ما در پرده عشاق زن
آتش شوق توام بي هوش کرد
آب بر روي من مشتاق زن
بسته ميثاق وصلت عمر رفت
چاره اي کن راه آن ميثاق زن
زرق در عشق تو کفر منکر است
تيغ غمزه بر سر زراق زن
کشت زهر هجر تو عطار را
وقت اگر آمد دم از ترياق زن