شماره ٦٠٨: تا ما سر ننگ و نام داريم
تا ما سر ننگ و نام داريم
بر دل غم تو حرام داريم
تو فارغ و ما در اشتياقت
بيچارگيي تمام داريم
ز انديشه آنکه فارغي تو
انديشه بر دوام داريم
گه دست ز جان خود بشوييم
گه دست به سوي جام داريم
گه زهد و نماز پيش گيريم
گه ميکده را مقام داريم
گه بر سر درد درد ريزيم
گه بر سر کام کام داريم
ما با تو کدام نوع ورزيم
وز هر نوعي کدام داريم
از تو به گزاف وصل جوييم
يارب طمعي چه خام داريم
عطار چو فارغ است از نام
ما گفته او به نام داريم