اصحاب صدق چون قدم اندر صفا زنند
رو با خدا کنند و جهان را قفا زنند
خط وجود را قلم قهر درکشند
بر روي هر دو کون يکي پشت پا زنند
چون پا زنند دست گشايند از جهان
ترک فنا کنند و بقا را صلا زنند
دنيا و آخرت به يکي ذره نشمرند
ايشان نفس نفس که زنند از خدا زنند
هرگه که شان به بحر معاني فرو برند
بيم است آن زمان که زمين بر سما زنند
دنيا و آخرت دو سراي است و عاشقان
قفل نفور بر در هر دو سرا زنند
بکر است هر سخن که ز عطار بشنوي
دانند آن کسان که دم از ماجرا زنند