شماره ٩٢: منگر به حديث خرقه پوشان

منگر به حديث خرقه پوشان
آن سخت دلان سست کوشان
آويخته سبحه شان به گردن
همچون جرس از درازگوشان
از دور چو کشتگان ببيني
از راه بگرد و رو بپوشان
از بند ريا و زرق برخيز
با ساده نشين و باده نوشان
مفروش به ملک هر دو عالم
خاک سر کوي مي فروشان
در باغ چه خوش بود سحرگاه
ما سرخوش و بلبلان خروشان
مطرب غزل عبيد برخوان
دل برده ز دست تيزهوشان