ما گدايان بعد از اين از کار و بار آسوده ايم
چون به روزي قانعيم از روزگار آسوده ايم
هرکسي بر قدر همت اعتباري کرده اند
ما توکل کرده ايم از اعتبار آسوده ايم
ديگران در بحر حرص ار دست و پائي ميزنند
ما قناعت کرده ايم و بر کنار آسوده ايم
در پي مستي خماري بود و ما را وين زمان
ترک مستي چون گرفتيم از خمار آسوده ايم
اهل دنيا فخر خود جويند و عار ديگران
حاليا ما چون عبيد از فخر و عار آسوده ايم