هرگه که شبي خود را در ميکده اندازيم
صد فتنه برانگيزيم صد کيسه بپردازيم
آن سر که بود در مي وان راز که گويدني
ما مونس آن سريم ما محرم آن رازيم
هر نغمه که پيش آرند ما با همه در شوريم
هر ساز که بنوازند ما با همه در سازيم
زين پيش کسي بوديم و امروز در اين کشور
ما جمري بغداديم ما بکروي شيرازيم
گر حکم کند سلطان کين باده براندازند
او باده براندازد ما بنک براندازيم
آنروز که در محشر مردم همه گرد آيند
ما با تو در آن غوغا دزديده نظر بازيم
بر ياد تو هر ساعت مانند عبيد اکنون
بزمي دگر افروزيم عيشي دگر آغازيم