شماره ٩: دلا با مغان آشنائي طلب

دلا با مغان آشنائي طلب
ز پير مغان آشنائي طلب
به کنج قناعت گرت راه نيست
ز ديوانگان رهنمائي طلب
وگر اوج قدست کند آرزو
ز دام طبيعت رهائي طلب
اگر عارفي راه ميخانه گير
و گر ابلهي پارسائي طلب
دواي دل خسته از درد جوي
نواي خود از بينوائي طلب
اگر صد رهت بشکند روزگار
مکن از خسان موميائي طلب
عبيد ار گدائي غنيمت شمار
وگر پادشاهي گدائي طلب