لنگر درين خراب براي چه مي کني؟
در راه سيل خواب براي چه مي کني؟
تعمير خانه اي که بود در گذار سيل
اي خانمان خراب براي چه مي کني؟
موي سفيد، گرده صبح قيامت است
در وقت صبح خواب براي چه مي کني؟
انديشه است لنگر عمر سبک عنان
در گفتگو شتاب براي چه مي کني؟
جرم تو از حساب برون است و از شمار
انديشه از حساب براي چه مي کني؟
نقش است هر چه هست درين خانه غير حق
از مردمان حجاب براي چه مي کني؟
از تير کج کمان نبرد کجروي برون
با آسمان عتاب براي چه مي کني؟
بحري که مي کني طلبش در کنار توست
اي موج، اضطراب براي چه مي کني؟
اي گوهر گرامي اين بحر، چون حباب
سر در سر شراب براي چه مي کني؟
کوثر به خاکبوس نهال تو تشنه است
دلهاي خلق آب براي چه مي کني؟
دل نيست گوهري که درآرد به رشته سر
سامان پيچ و تاب براي چه مي کني؟
صائب جهان پوچ بود قلزم سراب
لنگر درين سراب براي چه مي کني؟