ساقي قدحي از مي اسرار مرا ده
يک قطره ازان قلزم زخار مرا ده
هر لحظه به جامي نتوان کرد دهن تلخ
گر صاف و گر درد، به يکبار مرا ده
مستي است کليد در گنجينه اسرار
بيش از همه کس ساغر سرشار مرا ده
سامان نگه داشتن راز ندارم
جامي که دهي بر سر بازار مرا ده
بيماري من روي به بهبود ندارد
هر چيز که خواهد دل بيمار مرا ده
از رد و قبول دگران باک ندارم
يک ذره قبول نظر يار مرا ده
نه خاتم جم خواهم و نه ملک سليمان
دستي به خراش دل افگار مرا ده
آيينه من حوصله جلوه ندارد
از بهر خدا غوطه به زنگار مرا ده
مجموعه فردوس به کامل خردان باش
سرمشق جنوني ز خط يار مرا ده
تلخ است ز شيريني جان کام و دهانم
يک بوسه ازان لعل شکربار مرا ده
يا سهل نما کار جگرخوار جنون را
يا دست و دلي در خور اين کار مرا ده
اين آن غزل آدم عشق است که فرمود
آن جام لبالب کن و بردار مرا ده