چون غافل است دل ز حق از دل چه فايده؟
بي ليلي از نظاره محمل چه فايده؟
سيري ز مال نيست تهي چشم حرص را
غربال را ز کثرت حاصل چه فايده؟
از وصل شد تردد خاطر فزون مرا
پروانه را ز بودن محفل چه فايده؟
چون هست در تصرف درياعنان موج
رفتن نفس گسسته به ساحل چه فايده؟
زنجير موج مانع رفتار سيل نيست
بي تاب شوق را ز سلاسل چه فايده؟
پر زر نساخت چون دهن عندليب را
گل را ز نقد خويش چه حاصل، چه فايده؟
موج سراب سلسله جنبان تشنگي است
حق جوي را ز عالم باطل چه فايده؟
چون مي شود زياده ز ايثار، سيم و زر
بستن در سؤال به سايل چه فايده؟
تا شهرت است مطلب از احسان سيم و زر
از ريزش کريم چه حاصل، چه فايده؟
پيکان دلش ز خنده سوفار وا نشد
چون نيست خرمي ز ته دل چه فايده؟
چون گرد خجلت از رخ قاتل نمي برد
صائب ز پرفشاني بسمل چه فايده؟