چه شبي بود که آن نرگس خواب آلوده
دست در گردنم انداخت شراب آلوده
نکند طالع نامرد اگر کوتاهي
مي کشم پرده ازان روي حجاب آلوده
باش تا پيش لب آرند ترا دلسوزان
مکن آن دست نگارين به کباب آلوده
از شفق چرخ کهنسال به مي مي غلطد
من به مي گر شدم ايام شباب آلوده
بوسه از تشنه لبي سينه گذارد بر خاک
تا شد از خط لب لعل تو تراب آلوده
زردرويي کشد از قلزم رحمت فردا
دامن هر که نگردد به شراب آلوده
مپسند اي فلک پير که چون صبح، شود
از شفق موي سفيدم به شراب آلوده
هيزم خشک به آتش چه تواند کردن؟
هيچ زاهد نشود از مي ناب آلوده
روز خود را نتوان کرد به نيرنگ سياه
حيف باشد که شود موي خضاب آلوده
مي بي آب بود آتش سوزان صائب
لطف خوب است که باشد به عتاب آلوده