قانع از رزق پريشان با دل صدپاره شو
روزي آماده مي خواهي برو غمخواره شو
تا درين ميخانه باشي بر حريفان خوشگوار
صاف را ايثار کن رندانه دردي خواره شو
چون به خلوت رو گذاري دل چو قرآن جمع کن
در ميان جمع چون نازل شوي سي پاره شو
گر طمع داري که آيد روزيت بيرون ز سنگ
در رياض آفرينش مرغ آتشخواره شو
شربت عيسي پي بيمار گردد دربدر
چاره جويي چشم داري از جهان بيچاره شو
گر نگردد بر مراد ما فلک آسوده ايم
زين فلاخن سنگ ما گو ديرتر آواره شو
سنگ را دلجويي اطفال گوهر مي کند
در حريم خردسالان مهره گهواره شو
تا ز چشم پاک چون آيينه دارندت عزيز
صائب از سيمين بران قانع به يک نظاره شو