مي کشد گردن هدف از اشتياق تير تو
زخم را آغوش رغبت مي کند شمشير تو
از جراحت روي گردن کي شود نخجير تو؟
زخم را آغوش رغبت مي کند شمشير تو
از دم تيغ تو هر زخم آيه رحمت بود
از جراحت روي گردان کي شود نخجير تو؟
رتبه حرف گلوسوز تو بيش از شکرست
شيره جان بوده در طفلي همانا شير تو
آنچناني کز جان روشن جسم مي گردد لطيف
مي کند بال پري آيينه را تصوير تو
شوخي حسن تو دارد برق را در پيچ و تاب
چون تواند خون عاشق گشت دامنگير تو؟
کيستم من در شمار آيم، که آهوي حرم
چون هدف گردن کشد از اشتياق تير تو
مي زند بر کوچه ديوانگي بي اختيار
هر که را افتد نظر بر زلف چون زنجير تو
گوهر از گرد يتيمي مي شود کامل عيار
شد غبار خط مشکين باعث تعمير تو