پيش از وصال، ترک تمناي خام کن
تا گل نيامده است علاج ز کام کن
در همت از عقيق فرومايه کم مباش
تن در خراش دل ده و تحصيل نام کن
بردار اگر کشند ملامتگران ترا
بر خود به صبر، روضه دارالسلام کن
چيزي اگر طلب کني از خلق، مي طلب
دستي اگر دراز کني پيش جام کن
ما نيم مست و نرگس ساقي است نيمخواب
از نيم شيشه عشرت ما را تمام کن
چشمت اگر به دولت بيدار مي پرد
بر چشم خويش خواب فراغت حرام کن
قانع مشو به دولت ده روزه جهان
از نام نيک، دولت خود مستدام کن
هر نقش پاي، گرده خورشيد عارضي است
در پيش پاي خويش ببين و خرام کن
هر چند نيست صيد ترا رتبه قبول
بال شکسته ناخنه چشم دام کن
صائب سري بکش به گريبان بيخودي
گلگون فکر خويش ثريا خرام کن