ساقي دميد صبح قدح پر شراب کن
از روي گرم خود بط مي را کباب کن
زان پيشتر که ياسمن صبح بشکفد
خود را به يک پياله گل آفتاب کن
چون غنچه تا به چند توان پوست خنده زد؟
از يک پياله همچو گلم بي حجاب کن
آواز مي مباد به گوش عسس خورد
وقت خروس خوان بط مي پر شراب کن
چون برق، فيض صبح عنان ريز مي رود
ساقي تو هم به گرمي صحبت شتاب کن
از روي آفتاب قدح چشمي آب ده
چندين هزار خانه تقوي خراب کن
آيينه شکسته زمين را فرو گرفت
آن روي آتشين، نفسي بي نقاب کن
شمشير آبدار چو موج از ميان بکش
روي محيط صاف ز نقش حباب کن
اي آن که مي دوي به سر زلف چون نسيم
اول دهان زخم پر از مشک ناب کن
بر روي فرد باطل کثرت قلم بکش
مشق تجرد از نقط انتخاب کن
صائب بگير رطل گراني سبک ز من
عقل سبک عنان را پا در رکاب کن