راز عشق از دل غمناک نيايد بيرون
دانه سوخته از خاک نيايد بيرون
لفظ پيچيده به زنجير کشد معني را
دل ازان طره پيچاک نيايد بيرون
پنجه ضعف تنومندي ديگر دارد
برق از عهده خاشاک نيايد بيرون
از پر و بال حنا بسته نيايد پرواز
نگه از ديده نمناک نيايد بيرون
چاک در سينه گردون نتواند انداخت
ناله اي کز دل صد چاک نيايد بيرون
گر بداند که چه شورست درين عالم خاک
کشتي از بحر خطرناک نيايد بيرون
گر دهد برق فنا خرمن خورشيد به باد
آه از سينه افلاک نيايد بيرون
تا تو از خون شفق چهره نشويي چون صبح
صائب از دل نفس پاک نيايد بيرون