نرگس نيلوفري، مژگان زرين را ببين
چشم زرين چنگ آن غارتگر دين را ببين
پيش آن رو حرف خوبان ختن گفتن خطاست
زير چين زلف، آن رخسار ماچين را ببين
در دل شب گر نديدي صبح عالمتاب را
در لباس عنبرين آن سرو سيمين را ببين
گر نديدي شاخ گل را با خزان آميخته
بر سر دوش من آن دست نگارين را ببين
اي که مي پرسي چرا گرديده اي مست و خراب؟
آن لب ميگون و آن چشم خمارين را ببين
خنده کبک است در گوشش فغان عاشقان
سرگراني را نظر کن، کوته تمکين را ببين
گر نديدي ريشه جان بر لب آب حيات
گرد آن لبهاي ميگون خط مشکين را ببين
صائب از دامان گل دست طمع کوتاه دار
زخمي خار ندامت دست گلچين را ببين