سرو گلزار ارم يا قامت دلجوست اين؟
زلف مشکين يا کمند گردن آهوست اين؟
اختر صبح سعادت، مرکز پرگار عشق
تخم آه آتشين يا خال عنبربوست اين؟
بال شاهين نظر، طغراي شاهنشاه حسن
طاق آتشگاه عارض يا خم ابروست اين؟
پرده دار آب حيوان، ابر گلزار بهشت
تار و پود جامه کعبه است يا گيسوست اين؟
موج آب زندگي يا جوهر تيغ قضا
سرنوشت عاشقان يا پيچ و تاب موست اين؟
ز آفتاب عارضش خط شعاعي سوخته است
يا به دور ماه رويش زلف عنبربوست اين؟
حسنش از خط مي کند منشور زيبايي درست
يا دعاي چشم زخم آن بهشتي روست اين؟
فتنه ها از يک گريبان سر برون آورده اند
يا صف مژگان به گرد نرگس جادوست اين؟
خضر مي رويد به جاي سبزه از جولانگهش
آب حيوان يا خرام قامت دلجوست اين؟
چرب مي سازد علم از خون آهوي حرم
رحم در خاطر ندارد، غمزه جادوست اين
اينقدر وحشي نمي باشد ز مردم آدمي
يا پريزاد قباپوش است، يا آهوست اين
از نگاه ديده قربانيان رم مي کند
سخت وحشي طينت و بسيار نازک خوست اين
سربرآورده است صائب زان گريبان آفتاب
يا غلط کرده است مشرق را قمر، ياروست اين؟
نيست بزم شاه جاي دم زدن جبريل را
پيش شاه نکته دان صائب چه گفت و گوست اين؟