تحفه طور شراري داريم
نذر آيينه غباري داريم
گر چه در دست نداريم گلي
در جگر بوته خاري داريم
گو خزان صحن چمن پاک بروب
چون قدح لاله عذاري داريم
نو خطي در دل ما جا دارد
مصحف خط غباري داريم
صافدل با همه آفاقيم
دل خورشيد شعاري داريم
گر چه در خرمن ما کاهي نيست
نفس برق سواري داريم
تيغ لب تشنه به خون گر داري
جان مشتاق نثاري داريم
شکر ظاهر بود از شکوه ما
گله شکر گزاري داريم
آه کز آينه رويان جهان
همچو سيماب قراري داريم
گل خميازه ما رنگين است
چشم بر لاله عذاري داريم
دل گرداب بود ساحل ما
ما نه چون موج کناري داريم
خاکساريم زما چشم مپوش
در خور چشم غباري داريم