ما روي دل به هر کس و ناکس نمي کنيم
چون شعله التفات به هر خس نمي کنيم
خلق ملايم است قباي حرير ما
ما زيب تن ز جامه اطلس نمي کنيم
درگردشيم ما به سر خود چو آفتاب
مانند سايه پيروي کس نمي کنيم
پشت هزار سخت کمان را شکسته ايم
انديشه از سپهر مقوس نمي کنيم
ما چون سبو ز خانه بدوشان مشربيم
در ميکشي ملاحظه از کس نمي کنيم
سيل ار رسد به خانه ما، کوچه مي دهيم
ما پيش طاق خانه مقرنس نمي کنيم
ما چون کمان ز خانه بدوشان جرأتيم
چون تير ازان ز سير و سفر بس نمي کنيم
بر طعمه خسان که پر از موي منت است
آلوده چنگ حرص چو کرکس نمي کنيم