به جاي باده اگر در پياله آب کنيم
ز تنگ حوصلگي مستي شراب کنيم
چو نخل موم بر و بار ما ملايمت است
چگونه سينه سپر پيش آفتاب کنيم؟
چو موج بر صف دريا زنيم و خوش باشيم
به خويش کار چرا تنگ چون حباب کنيم؟
اگر نه خاطر روي تو در ميان باشد
ز آه چشمه آيينه را سراب کنيم
بياض گردن او گر به دست ما افتد
چه بوسه هاي گلوسوز انتخاب کنيم!
کدام عيش به اين عيش مي رسد صائب؟
که ما و دختر رز سير ماهتاب کنيم