پيش دل شرح زر و گوهر دنيا چه کنيم
عرض خر مهره دجال به عيسي چه کنيم
از گرانجاني ما روي زمين نيلي شد
آرزوي سفر عالم بالا چه کنيم
مهر آن نيست که از ذره فراموش کند
طرف وعده کريم است تقاضا چه کنيم
مي رود قافله عمر به سرعت امروز
ما در انديشه آنيم که فردا چه کنيم
جدل شبنم و خورشيد بود مشت و درفش
سپر تير قضا غير مدارا چه کنيم
کوه برفي است ز دستار تعين عالم
ما به کنجي نگريزيم ز سرما، چه کنيم
سنگ را موم کند باده گلگون صائب
ما به اين شيشه دلي روي به صهبا چه کنيم