دل به اين عمر سبکسير چرا شاد کنيم
برسر ريگ روان خانه چه بنياد کنيم
مهره گل پي بازيچه اطفال خوش است
دل به بازيچه تعمير چرا شاد کنيم
دشمن خانگي آدم خاکي است زمين
خانه دشمن خود را ز چه آباد کنيم
نظر تربيت از عشق حقيقي داريم
خوبي ساخته را حسن خداداد کنيم
دل سخت تو و اميد ترحم، هيهات
طمع مرغ چه از بيضه فولاد کنيم
صيد ما را نبود دغدغه آزادي
خواب در کنج قفس روي به صياد کنيم
از ادب نيست به گرد سر زلفش گشتن
جان فدا در قدم شانه شمشاد کنيم
اي خوش آن روز که از شهر صفاهان صائب
دست توفيق به کف، روي به بغداد کنيم