ما به دنيا نه پي ناز و نعم آمده ايم
بهر تحصيل غم و درد و الم آمده ايم
دامن از ما مکش اي ساحل اميد که ما
به زمين بوس تو از بحر عدم آمده ايم
قطع و وصل شب و روز از نفس روشن ماست
نور صبحيم که با تيغ دودم آمده ايم
باش گو وقت سفر تنگتر از شق قلم
ما کمر بسته برون همچو قلم آمده ايم
نعل وارون نشود رهزن ماراست روان
کز ره دير مکرر به حرم آمده ايم
بي نيازي ز دل يار گدايي داريم
ما به اين در نه به اميد درم آمده ايم
صائب از تيغ ز درگاه کرم پا نکشيم
ما درين راه به سر همچو قلم آمده ايم