شماره ٧٣٥: از شکست من دم تيغ تغافل مي پرد

از شکست من دم تيغ تغافل مي پرد
رنگ سيلاب از ثبات پاي اين پل مي پرد
اين گران پرواز از فرياد بلبل برنخاست
کي به شبنم خواب ناز از ديده گل مي پرد؟
از هجوم زاغ جاي خنده بر گل تنگ شد
زين سياهي زود ازين گلزار بلبل مي پرد
زلف و کاکل هم بلند آوازه مي گردد زحسن
حسن سرکش گر به بال زلف و کاکل مي پرد
زود خواهد کرد بلبل را کف خاکستري
آتشي کز روي شرم آلوده گل مي پرد
پيش آن گل از خجالت مي کشد خط بر زمين
دود آه من که دوشادوش سنبل مي پرد
بيقراري لازم افتاده است قرب حسن را
شبنم اين باغ بيش از چشم بلبل مي پرد
مي شمارد لامکان را منزل نقل مکان
بي پر و بالي که با بال توکل مي پرد
ناله من سبزه خوابيده را بيدار کرد
کي ندانم خواب مستي از سر گل مي پرد
همچو کبک وحشي از پيش ره سيلاب عشق
کوه با آن صبر و تمکين بي تامل مي پرد
گر نواي آتشين صائب تمنا مي کني
اين شرار از شعله آواز بلبل مي پرد