عشق اول ناتوانان را به منزل مي برد
خار و خس را زودتر دريا به ساحل مي برد
نيست سامان تماشا صفحه ننوشته را
چهره خوبان نوخط بيشتر دل مي برد
بر هدف دستي ندارد تير، بي زور کمان
همت پيران جوانان را به منزل مي برد
صبر اگر يک دم عنانداري کند پروانه را
بيقراري شمع را بيرون ز محفل مي برد
سبز از زهر ندامت مي شود صائب پرش
هر که چون طوطي سخن بيرون زمحفل مي برد