غفلت دل از شراب ناب مي گردد زياد
تيرگي آيينه را از آب مي گردد زياد
چشم و دل را پرده هاي خواب غفلت مي شود
کم خرد را هر قدر اسباب مي گردد زياد
شمع در فانوس خود را جمع سازد بيشتر
نور دل در گوشه محراب مي گردد زياد
رومتاب از خلق در دولت که چون گردد بلند
گرمي خورشيد عالمتاب مي گردد زياد
چشم مي گردند چون شبنم سراپا اهل دل
غافلان را در بهاران خواب مي گردد زياد
شور عالم نيست ما را مانع از وجد و سماع
وقت طوفان گردش گرداب مي گردد زياد
خارخار شوق هر کس را به دريا آورد
از خس و خاشاک چون سيلاب مي گردد زياد
تشنگان را مي گذارد نعل در آتش سراب
سوزش پروانه در مهتاب مي گردد زياد
عالم آب از دل من زنگ کلفت مي برد
گرچه زنگ آيينه را از آب مي گردد زياد
در مقام فيض، غفلت زور مي آرد به من
خواب من در گوشه محراب مي گردد زياد
شهپر پرواز هم باشند روشن گوهران
نشاه مي در شب مهتاب مي گردد زياد
شور دلها بيش شد صائب زخط سبز يار
در بهاران چشمه ها را آب مي گردد زياد