شماره ٧١٨: مرگ عاشق بي شمار آن سيمبر دارد به ياد

مرگ عاشق بي شمار آن سيمبر دارد به ياد
رشته بسيار اين عقد گهر دارد به ياد
با دل چون موم، شمع انجمن افروز ما
يک جهان پروانه بي بال و پر دارد به ياد
قسمت آزادگان از عمر باشد بيشتر
سرو بي بر صد درخت پرثمر دارد به ياد
هر کف پوچي ز درياي پرآشوب جهان
چون حباب و موج، صدتاج و کمر دارد به ياد
با بزرگان کاوش بيجا ندارد عاقبت
کوهکن بسيار ازين کوه و کمر دارد به ياد
بيدلان از چين ابرو دست و پا گم مي کنند
کشتي ما پر ازين موج خطر دارد به ياد
عقل مي داند قديم اين خاکدان را، ورنه عشق
بارها افلاک را زير و زبر دارد به ياد
دل نمي سوزد به داغ دردمندان چرخ را
بيستون پر لاله خونين جگر دارد به ياد
تشنه از موج سراب افزون درين دامان داشت
صائب اين سرچشمه روشن گهر دارد به ياد