تا چند آه سرد کشي ز آرزوي گنج؟
تا کي به گرد مار بگردي به بوي گنج؟
صد بار تا ز پوست نياي برون چو مار
چشم تو بي حجاب نيفتد به روي گنج
هر کس که راه رفت به منزل نمي رسد
بس راهرو که خاک شد از آرزوي گنج
نتوان به قيل و قال ز ارباب حال شد
منعم نمي شود کسي از گفتگوي گنج
لوح طلسم گنج خدايند انبيا
بي لوح زينهار مکن جستجوي گنج
قالب تهي زديدن ويرانه کرده اي
اي واي اگر نگاه تو افتد به روي گنج
هر چند وصل گنج به کوشش نبسته است
تا ممکن است پا مکش از جستجوي گنج
در کام اژدها نروي تا هزار بار
صائب گل مراد نچيني ز روي گنج