شماره ٦٤٨: پيغام، نمکچش وصال است

پيغام، نمکچش وصال است
دلخوش کن عاشقان خيال است
خورشيد فلک سفيد ابروست
خورشيد تو عنبرين هلال است
هر جا که دل شکسته اي هست
ريحان خط ترا سفال است
خورشيد ترا ز سايه خط
پيداست که اول زوال است
انديشه چشم مشکبويان
آهوي قلمرو خيال است
رخساره آتشين او را
پروانه خانه زاد، خال است
با چشم تو آشنايي ما
مي پنداري هزار سال است
غير از لب جام نيست صائب
امروز لبي که بي سؤال است