شماره ٦١٨: تا به دل تخم عشق کشته شده است

تا به دل تخم عشق کشته شده است
آه من در جگر برشته شده است
پا مزن بر حناي گريه من
که به خون جگر سرشته شده است
آدميزاده من از خط سبز
تا نظر مي فکني فرشته شده است
زان ميان پيچ و تابها دارم
که خدايا چگونه رشته شده است!
خال را چون سپند نيست قرار
تا ز مي چهره ات برشته شده است
ندهم دل به نوخطان چه کنم
چون قلم بر سرم نوشته شده است
شد ز خط خال او دراز زبان
اين گره را ببين که رشته شده است
برندارم نظر ز موي ميان
سوزنم مبتلاي رشته شده است
تا ز زانو نموده ام بالين
بسترم پر پر فرشته شده است
همچو خورشيد نان من ز شفق
سالها شد به خون سرشته شده است
نسخه زلف و سنبل و ريحان
همه از روي هم نوشته شده است
نيست چون موج بيمم از طوفان
تا عنانم ز دست هشته شده است
صائب از نامه ام سبک مگذر
که به صد خون دل نوشته شده است