خام است شرابي که در او غلغله اي هست
پوچ است زميني که در او زلزله اي هست
گل مي شکفد از مژه خار مغيلان
تا در قدم گرمروان آبله اي هست
با گل همه شب دست و گريبان وصال است
چون خار کسي را که زبان گله اي هست
چون معني بيتيم يکي، از ره معني
در صورت اگر ما و ترا فاصله اي هست
ارباب جنون را ز کشاکش خبري نيست
در گردن عقل است اگر سلسله اي هست
همره چه ضرورست، که از سنگ ملامت
در هر قدم راه جنون قافله اي هست
صائب برد از صحبت گل فيض چو بلبل
آن را که درين باغ زبان گله اي هست