شماره ٥٧٣: در عالم بالاست تماشايي اگر هست

در عالم بالاست تماشايي اگر هست
بيرون ز مکان است و زمان جايي اگر هست
چيزي که بجا مانده همين ترک تمناست
در خاطر عشاق تمنايي اگر هست
در غيبت خلق است اگر هست حضوري
در ترک تماشاست تماشايي اگر هست
اشکي است که در ماتم اميد فشانند
در روي زمين آب گوارايي اگر هست
آهي است که از سينه افسوس برآيد
در باغ جهان نخل تمنايي اگر هست
از ساده دلي چون گذري عالم مستي است
در زير فلک دامن صحرايي اگر هست
بر گرد جهان دور زدن بر تو حلال است
خورشيد صفت ديده بينايي اگر هست
در آينه تار، پري ديو نمايند
صاف است جهان جان مصفايي اگر هست
بر طوطي جان، تلخي غربت ننمايد
در خانه دل آينه سيمايي اگر هست
گردست فشاندن به دو عالم نتواني
در دامن عزلت بشکن پايي اگر هست
زنهار که غافل مشو از خامه نقاش
در مد نظر صورت زيبايي اگر هست
صائب دل پر خون بود و ديده خونبار
در مجلس ما ساغر و مينايي اگر هست