جمعيت اسباب، حجاب نظر ماست
هر کس که شود رهزن ما، راهبر ماست
در ظاهر اگر شهپر پرواز نداريم
افشاندن دست از دو جهان بال و پر ماست
با همت مردانه گذشتن ز دو عالم
يک منزل کوتاه دل نوسفر ماست
هر جا که شود چاشني عشق پديدار
گرديده مورست، که تنگ شکر ماست
روي نگه ماست به صد راه چو مژگان
هر چند که آن پاک گهر در نظر ماست
سرمايه عيشي که به آن فخر توان کرد
خشتي است که از کوي تو در زير سر ماست
گر بر جگر کوه گذارند شود آب
داغي که ز عشق تو نهان در جگر ماست
روشن شود از ريختن اشک، دل ما
ابريم که روشنگر ما در جگر ماست
صائب کند از جلوه دل اهل نظر خون
بر چهره هر لاله که داغ نظر ماست