يک دم صفاي عالم غدار بيش نيست
آيينه آب سبزه زنگار بيش نيست
در پيش چشم پرده شناسان روزگار
اقبال، پرده رخ ادبار بيش نيست
در عالمي که ديده ما را گشوده اند
يک چشم خواب، دولت بيدار بيش نيست
دور نشاط زود به انجام مي رسد
يک هفته شادماني گلزار بيش نيست
پيداست جستجوي خسيسان کجا رسد
معراج خار تا سر ديوار بيش نيست
تردامني به تيغ اجل آب مي دهد
يک چاشت عمر شبنم گلزار بيش نيست
درياست هر چه هست وجود تو چون حباب
در چشم عقل، پرده پندار بيش نيست
صائب هزار حيف کز آيينه وجود
چون طوطيان نصيب تو گفتار بيش نيست