در چار باغ دهر نسيم مراد نيست
از ششدر جهات، اميد گشاد نيست
در راه ابر، تخم تمنا نکشته ام
کشت مرا ملاحظه از برق و باد نيست
آسودگي ز عمر سبکرو طمع مدار
بر گردباد و سايه او اعتماد نيست
آن را که جذب عشق برون آرد از وطن
چون ماه مصر در گرو خيرباد نيست
در مکتبي که ساده دلان مشق مي کنند
رخسار صفحه نقش پذير مداد نيست
در عهد شيب، شکوه نسيان چرا کنم؟
کم نعمتي است اين که جواني به ياد نيست؟
صائب تلاش صحبت پروانه مي کند
بيتابي چراغ ز سيلي باد نيست