شماره ٤٣٢: اين بناي عالم خاک از شکست نيست

اين بناي عالم خاک از شکست نيست
پستي عمارتي است که آن را نشست نيست
از برگريز مردم بي برگ ايمنند
رنگ شکسته را خطري از شکست نيست
پرواز مي کند به پر و بال آفتاب
گلهاي اعتبار جهان رنگ بست نيست
از عمر رفته حاصل من آه حسرت است
جز زنگ از شمردن اين زر به دست نيست
پست است بر تو طارم گردون ز سرکشي
گر سر به جيب خودکشي اين سقف پست نيست
نتوان عنان عمر به تعبير تن گرفت
سيلاب را ملاحظه از کوچه بست نيست
چشمش بود چو جام به دست سبو مدام
صائب کسي که مست شراب الست نيست