شماره ٤٢٨: اين آهوي رميده ز مردم، نگاه کيست؟

اين آهوي رميده ز مردم، نگاه کيست؟
اين فتنه پيشخدمت چشم سياه کيست؟
با شمع آفتاب چه مي جويد آسمان؟
شب تا به روز، ديده اجم به راه کيست؟
در آتش است نعل مه نو ز آفتاب
تا نعل آفتاب در آتش ز ماه کيست؟
بيش است از پياله خورشيد، اين شراب
مستانه جلوه هاي فلک از نگاه کيست؟
تخم اميد، روي زمين را گرفته است
تا روي گرم برق، نصيب گياه کيست؟
شور قيامت از دل مرغان بلند شد
تا شاخ گل، نمونه طرف کلاه کيست؟
گردون به گرد ديده ما مي کند طواف
تا اين سياه خانه، شبستان ماه کيست؟
خود را نکرد جمع فلک با هزار چشم
خرمن به باد داده برق نگاه کيست؟
اي کوه طور، گردن دعوي مکن بلند
آخر دل شکسته ما جلوه گاه کيست؟
معمور شد ز لطف تو هر ملک دل که بود
صائب خراب کرده چشم سياه کيست؟