دردست، صبح شيب، مي خوشگوار چيست؟
در پيري اين سياه درون اين نگار چيست؟
زير پل شکسته نه جاي اقامت است
خم شد قدت ز بار گنه، انتظار چيست؟
آخر به غير موي سفيد و دل سياه
حاصل ترا ز گردش ليل و نهار چيست؟
در پرده حباب هوا نيست پايدار
دلبستگي به اين نفس متسعار چيست؟
با عمر خضر، فال تبسم ز غفلت است
با اين حيات خنده زدن چون شرار چيست؟
قد خميده حلقه دروازه فناست
ايمن شدن ز حادثه روزگار چيست؟
تابوت وار بر لب گورست پاي تو
افتادن از شراب چو سنگ مزار چيست؟
کم تلخيي ز عمر کشيدي درين دو روز؟
صائب تلاش زندگي پايدار چيست؟