برهان واصلان فنا آرميدگي است
بر مرگ رفتگان جزع از نارسيدگي است
سيلاب از شتاب به صد رنگ مي شود
بر يک قرار، آب گهر ز آرميدگي است
آنجا که يار پرده براندازد از عذار
قانع شدن به باغ بهشت از نديدگي است
دار فناست خامي منصور را دليل
با شاخ، الفت ثمر از نارسيدگي است
شبنم ز چشم پاک بود محرم چمن
صائب عزيز اين چمن از پاک ديدگي است